قصه حورا
اینکه «حورا » کی در جسم و جان من متولد شد را یادم نیست…
اما خوب می دانم موهبتی بود که من به دنیا دعوتش نکرده بودم…
آنچنان موهبت نابی بود که کمتر می توانستم بابت داشتنش شکر بجا بیاورم.
«حورا »نام دختر من شد…
دختری آیینه صفت که مادری اش مرا افتخار دیگری بود…
آنقدر این نام را دوست داشتم که سالها بعد مرکز کارم را «حورا » نام نهادم؛ معنای دیگر این واژه سپیدی در برابر سیاهی است .
در تلاشم در این بستر هر آنچه سپیدی و تجربه روشنایی بخش است به زندگی خودم، همکارانم و مراجعین اضافه کنم.
«رها بخند» کلام تاکیدی مرکز حورا ست تا همراه و همدل هم در کنار مشکلات بسازیم و در خلق آینده ای بهتر از اکنون یار و یاور هم باشیم.